Other Blog

درباره سایت
Other Blog

مطالب خواندنی و مهیج دنیای وب

یادش بخیر قدیما
بازدید : ۲۴۸ تا



یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60, شما یادتون نمیاد, عکس های قدیمی, مطالب جالب و خواندنی, خاطرات قدیم, خاطرات دوران مدرسه, مطالب خواندنی, یادش بخیر اون وقتها,جوک و لطیفه خنده دار

شما یادتون نمیاد ما وقتی بچه بودیم اول مهر که کفش نو برام میخریدن سر کلاس انقدر نیگاش میکردم که دیگه چشمام خسته میشد ، تازه اگه روش یه لک میفتاد با آب دهنم تمیزش میکردم …انقد که من از کفشم لذت میبردم لیونل مسی از کفش طلاییش لذت نمیبره …

 بقیه در ادامه

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما

 

یادش بخیر :تو دبستان که زنگ تفریح تموم می شد ، مامور آبخوری دیگه نمی ذاشت آب بخوریم.

 

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما

 

یادش بخیر چه روزگاری داشتیم با زاغکی که قالب پنیر برداشت و بعد آقا روباه دوران کودکی ما سرش کلاه گذاشت.

 

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما

 

یادمه یکی از پر استرس ترین لحظات دوران ابتدایی وقتی بود که دیکته تموم میشد و مبصر دفترارو جم میکرد میذاشت رو میز معلم ؛ مام هی حواسمون به دفترمون بود ببینیم کی نوبت صحیح کردن دیکته ما میشه ، نوبتمون که میشد همش چشممون به خودکار معلم بود ببینیم غلط داریم یا نه … قلبمونم تند تند میزد !!!

 

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما

 

یادش بخیر: اون روزایی که هوا برفی و بارونی بود،ناظم مدرسه میگفت:امروز صف نیست..ماهم  کلی کیف میکردیم وخوشحال میرفتیم سرکلاس..

 

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما

 

اخه من نمیدونم شادی های های راه مدرسه که میگن یعنی چی؟والا ما که یا کتک میخوردیم یا کتک میزدیمشادی مادی هم در کار نبود فقط گریه و لباس پارهکه البته بعداز اون هم مادر گرامی از خجالتمون حسابی درمیومدن

 

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما

 

یادش بخیر اوج خوشحالیمون این بود که شیفت صبح بودیم و پنجشنبه ساعت 12 تعطیل میشدیم ، شنبه هم چون بعد از ظهری بودیم ساعت 12 میرفتیم ؛ اوج ناراحتیمونم میشد عکسش !!!

 

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما

 

یادش بخیر :مدیر مدرسه از مادرامون کادو می گرفت و سر صف به ما میداد و بعد می گفت: همه تو صفاشون از جلو نظام برید سرکلاس ها.

 

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما

 

یادش بخیر :گل گل ، گل اومد ، کدوم گل ؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه ! کدوم کدوم شاپرک ؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده ، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده ، میره و برمیگرده … شاپرک خسته میشه … بالهاشو زود میبنده … روی گلها میشینه … شعر میخونه میخنده !!!

 

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما

 

پاک کن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.

 

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما

 

یادش بخیر:اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه... احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه.

 

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

 یادش بخیر قدیما

 

یادش بخیر ، پشت دفترای قدمیم مدرسه ؛ آدمکچارخونه روی تخته سیاه : “تعلیم و تعلم عبادت است”

 

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما

 

شما یادتون نمیاد ، وقتی مشق مینوشتیم پاککن رو تو دستمون نگه میداشتیم بعد عرق میکرد ، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند ، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت ، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده

 

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما

 

یادش بخیر:هر روز صبح که پا میشدیم بریم مدرسه ساعت 6:40 تا 7 صبح، رادیو برنامه "بچه های انقلاب" رو پخش میکرد و ما همزمان باهاش صبحانه میخوردیم.

 

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما

 

بچه که بودیم تو بازی هامون همه اش ادای بزرگترها رو در می آوردیم؛بزرگ که شدیم همه اش تو خیالمون بر می گردیم به بچگیبچه که بودیم بچه بودیم؛

 

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما

 

یادتون میاد…وقتی معلم برای درس پرسیدن اسم بالایی یا پایینیمون رو میخوند، حس معجزه بهمون دست میداد.

 

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما

 

یادش بخیر تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموممیشد ، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم …همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدمصدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه !

 

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما

 

-یادش بخیر:تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه می آوردیم، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم!

 

یادش بخیر قدیما, خواندنیهای دیدنی, خاطرات دهه 60

یادش بخیر قدیما

 

 یادتون میاد ؟؟؟ نوک مداد قرمزای سوسمار نشانو که زبون میزدی خوشرنگ تر میشد …

نظرات
نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
 کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید